یک کلاس، دو پایه، چهل دانشآموز همنام | ماجراهای متفاوت مدرسه فرهنگیان حاجی آباد که یک مدرسه عشایری است
همشهری آنلاین– رابعه تیموری:خانم مدیر و آقا و خانم معلم در این جمع فامیلی و عشیرهای غریبه نیستند و اگر زنگ تفریح داداش بزرگه کلاس ششمی یک خانواده بخواهد برای داداش کوچک کلاس اولی اش شاخوشانه بکشد، به یک تاب ابروی خانم مدیر از صرافت قلدربازی میافتد تا خانم مدیر محبوبشان را دلخور نکند. بچههای مدرسه روی خانم مدیر و معلمهایشان غیرتی ایلیاتی دارند و خوب میدانند با محبتهای کودکانه خود چطور برایشان دلبری کنند تا به عشق آنها مشکلات خدمت در مدرسه عشایری حاجی آباد سفلی را تاب بیاورند! ۵٣ دانشآموز دختر و پسر خانوادههای عشایری در فصل قشلاق ایل در کلاسهای چند پایه مدرسه حاجی آباد در حاشیه ملارد درس میخوانند:
مقدمات یک روز کاری
خانم مدیر هر روز صبح قبل از این که به دل جاده بزند، باید خاطرجمع شود هیچکدام از سفارشهای مادران دانشآموزان را از قلم نینداخته است. اگر روز قبل دندان درد یا سردرد امان کسی را بریده باشد باید از داروخانه شهر برایش قرص مسکن بخرد و اگر کسی فرصت نکرده باشد تنور نان پزی را بتاباند، باید از نانوایی چند بسته نان بگیرد و ببرد. روستای محل سکونت خانم معلم در مسیر خانم مدیر قرار دارد و خانم معلم هر روز در میانه جاده انتظارش را میکشد. از وقتی با هم همراه میشوند تا به مدرسه برسند فرصت دارند از تنفس هوای پاکیزه و تماشای پرندههای عجیب و غریب شاخدار و دم کشیده بومی این مسیر حظ ببرند. هر روز هم حتما در دشتهای حاشیه جاده یکی از دانشآموزان مدرسه را در حال چوپانی میبینند و شستشان خبردار میشود که او بعد از چاشت به مدرسه میرسد. خانم مدیر و خانم معلم هر چقدر هم سر موقع و به تاخت و تاز خودشان را به مدرسه برسانند، نمیتوانند زودتر از دانشآموزانی برسند که سینه سحرگاه شیر گوسفندها را دوشیدهاند و با دبهای شیر، چند تخم بوقلمون و کاسهای سرشیر محلی پشت در به انتظارشان ایستادهاند. آنها این خوراکیهای تازه رنگارنگ را برای خانم مدیر میآورند.
غیرت ایلیاتی
خانم مدیر هر روز پاکیزه و اطوکشیده از خانه بیرون میزند، ولی تا به مدرسه میرسد باید چادر به کمر ببندد و پیش از رسیدن دانشآموزان حیاط و کلاسها را رفت و روب کند. البته غیرت ایلیاتی بچهها اجازه نمیدهد خانم مدیر را دست تنها بگذارند و هر چقدر دوییدن دنبال گله آنها را کوفته کرده باشد، باز هم در پاکیزه کردن مدرسه و روبراه کردن بساط چای دم صبح او را تنها نمیگذارند. بهخصوص وقتی قصد دارد جاهایی مانند انباری ته حیاط را نظافت کند، تا خاطرجمع نشوند که وسط علفهای هرز و خاک و خل درگاه انباری مار و عقربی لانه نکرده، نمیگذارند خانم مدیر وارد آن شود. البته اگر خانم مدیر بخواهد کاری را به بچهها بسپارد باید حواسش باشد که همه دانشآموزان را از یک ایل روستای حاجی آباد انتخاب نکند و در همه امور مدرسه بچههای ایلهای صحنانی، رفیع، کلکویی و اختر به یک اندازه سهیم باشند. برای صف بستن و به کلاس فرستادن بچهها هم از ناظم خبری نیست و فریبا نورمحمدی باید سر صف نقش خانم ناظم را داشته باشد و گاهی به تشر و گاهی بهجانم و چشمم دانشآموزان پرشر و شور مدرسه را با صف و منظم راهی کلاسها کند. حالا وقت آموزگاری او است و خانم مدیر بهعنوان معلم پایههای اول و چهارم به کلاس میرود.
بچههای دشت
هر چقدر یادگیری علوم و فارسی برای شاگردان بازیگوش نورمحمدی شاق و کسل کننده است، به درس ریاضیات علاقه دارند و میخواهند از حسابوکتاب دنیا سردرآوردند. حتی محمدحسین پر شر و شور که هیچوقت نمیتواند روی نیمکت آرام بگیرد، زنگ ریاضی سرتا پا گوش میشود و هیچکدام از حرفهای خانم معلم را از قلم نمیاندازد. خیرین برای بچهها یک توپ فوتبال، چند طناب و جعبه شطرنج و یک صفحه بازی منچ تهیه کردهاند که در زنگ ورزش دانشآموزان زبر و زرنگ بیشتر از بقیه میتوانند با آنها بازی کنند. خوراک ارگانیک سفره عشایر و هوای پاک روستای حاجی آباد، به بچهها انرژی و شور و حالی بخشیده که دهها زنگ ورزش هم برای تخلیه انرژی آنها کفایت نمیکند!
مهربانی و معلمی
معصومه علی محمدی هیچوقت فکر نمیکرد اولین روز خدمتش در آموزشوپرورش را با تدریس در یک کلاس دوپایه شروع کند، اما سال گذشته که بهعنوان معلم به مدرسه حاجی آباد پا گذاشت، معلم بچههای بازیگوش پایههای پنجم و ششم شد و باید همزمان به درس و مشق دانشآموزان دو پایه رسیدگی میکرد. شاگردان علی محمدی بیشتر از دانشآموزان پایههای پایینتر در خانه مسئولیت دارند و او میداند اگر دانشآموزش موقع تدریس ریاضی و فارسی به خوابی عمیق فرورفته، با خستگی ساعتها چوپانی سحرگاهی به کلاس آمده یا در تدارک کوچ ییلاقی خانواده بوده است. بسیاری از دانشآموزان سایر پایهها در موقع کوچ ییلاقی ایل، همراه پدربزرگها و مادربزرگهایشان در روستا میمانند تا از درس و مشق عقب نمانند، ولی در ایل و خانواده هم روی کمک شاگردان علی محمدی حساب میکنند و بسیاری از آنها در فصل ییلاق به مدرسه نمیآیند. گاهی شیطنت بچهها خانم معلم را دلخور میکند، اما شاگردانش بلدند با برگزاری جشن یا شیرین کاری دیگری دوباره دلش را بهدست آورند.
جنتلمن مثل آقای مددی
شاید اگر آقای مددی معلم ریاضی دوران تحصیل محمد جواد وکیلی نبود، او برای آموزگاری در یک مدرسه عشایری دورافتاده انگیزه پیدا نمیکرد. وقتی وکیلی دانشآموز بود، آقای مددی از شهر به روستای آنها آمده بود و تلاش میکرد دانشآموزانی مبادی آداب و اهل مطالعه تربیت کند. وکیلی هم که اولین سالهای دوران آموزگاری اش را در روستای حاجی آباد میگذراند جا پای آقای مددی گذاشته و باعث اشتیاق بچهها به درس و تحصیل شده است. وکیلی میگوید: «کودکان اینروستا بسیار باهوش و بااستعداد هستند و اگر امکانات مناسبی داشته باشند، آینده درخشانی خواهند داشت.»
اولیای پایه کار
به گمان خانم مدیر پای کارترین اولیای دنیا، مادران دانشآموزان او هستند. خانم مدیر اگر به آنها ندا بدهد مسئولی برای بازدید به مدرسه میآید، همه مشغلهها و گرفتاریهایشان را کنار میگذارند و با تنور و دیگ و دیگچه به مدرسه میآیند تا بساط پذیرایی از میهمان خانم مدیر را به راه کنند. وقتی هم میهمان از راه میرسد در کنار سفره پرو پیمانی که برایش میچینند، با تدارک بازیهای یک قل دوقل و چوب بازی و الک دولک حسابی میهماننوازی و آبروداری میکنند.
بیشتر بخوانید:تصاویر | مدرسه سیار از جنس چادر در ایران!