اجتماعی

آموزش یا جامعه‌پذیری؛ مساله این است!



آیا تا به حال به این پرسش فکر کرده‌اید که چه میزان از شخصیت و ارزش‌های ما در مدرسه شکل گرفته است؟ به نگاه نگارنده پاسخ به این سوال نشان‌دهنده کارکرد اصلی مدرسه در نظام اجتماعی است.

نگارنده معتقد است که برخلاف تصور عمومی، کارکرد اصلی مدرسه نه فقط آموزش، بلکه جامعه‌پذیری است.

اگر به این موضوع بیندیشیم، این پرسش به وجود می‌آید که آیا مدرسه خدمات یا محصولاتی را ارائه می‌دهد که سایر نهادها با استاندارد مشابه قادر به ارائه آن نباشند؟

به عنوان مثال، وقتی صحبت از اهمیت پزشکی می‌شود، به خاطر خدمات انحصاری و تخصصی آن است. آیا می‌توانیم از مدرسه انتظار داشته باشیم که خدماتی مشابه را ارائه دهد؟ اعتماد ما به معلم به چه دلیل شکل می‌گیرد در حالی که روحانی مسجد، مربی کالج زبان، آکادمی موسیقی و باشگاه ورزشی نیز در عرصه‌های آموزشی فعال هستند؟

مدرسه نه تنها محلی برای یادگیری علوم، بلکه عرصه‌ای برای انتقال ارزش‌ها، هنجارها و مهارت‌های اجتماعی است. در نهادهای موازی، ممکن است یادگیری صورت پذیرد، اما جامعه‌پذیری در آنها با همان استاندارد تحقق نمی‌یابد.

در دنیای امروز، با گسترش نظام‌های آموزشی و تنوع روش‌های یادگیری، آیا هنوز کارکرد خاصی وجود دارد که به‌طور منحصر به‌فرد به مدرسه تعلق داشته باشد؟ نگارنده معتقد است که این کارکردها همچنان برجسته و حیاتی هستند. مدرسه به ما می‌آموزد که چگونه در جامعه زندگی کنیم، ارتباط برقرار کنیم و با دیگران تعامل داشته باشیم. به علاوه، به‌عنوان یک نهاد اجتماعی، فضایی را فراهم می‌کند که علاوه بر انتقال دانش علمی، بستر شکل‌گیری شخصیت، توسعه مهارت‌های اجتماعی و ایجاد هویت فرهنگی را تسهیل می‌سازد. در واقع، مدرسه دروازه‌ای است به سوی جامعه‌ای که ما را نه تنها به عنوان دانش‌آموز، بلکه به عنوان شهروندانی مسئول و آگاه تربیت می‌کند.

نظریه‌های جامعه‌شناسان، از جمله امیل دورکیم و تئودور آدورنو، نشان می‌دهند که هر نهاد اجتماعی، به ویژه نهاد مدرسه، کارکردهای متنوعی را در کنار مسئولیت‌های اصلی خود ایفا می‌کند. دورکیم بر این باور است که مدرسه نه تنها محل کسب علم، بلکه مکانی است که ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی به نسل‌های آینده منتقل می‌شود.

در این محیط، دانش‌آموزان با همسالان خود تعامل می‌کنند و از این طریق با مفاهیم اجتماعی و چالش‌های زندگی آشنا می‌شوند. این تعاملات به آنها کمک می‌کند تا شخصیت‌ها و تجربیات گوناگون—از مهاجرانی که به تازگی وارد جامعه شده‌اند تا افرادی با خلق و خوی متفاوت—را بشناسند و از این تنوع یاد بگیرند.

حال می‌توان به پرسش‌های ابتدایی پاسخ داد. آیا کارکردی وجود دارد که به‌طور انحصاری به آموزش و پرورش تعلق داشته باشد؟ پاسخ این است که جامعه‌پذیری کلیدی‌ترین محصولی است که مدرسه ارائه می‌دهد.

این پرسش که چرا کودک باید در این فرآیند اجتماعی و اخلاقی حتماً به مدرسه مراجعه کند یا آیا آموزش‌های اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی وجود دارند که فقط در مدرسه قابلیت آموزش داشته باشند؛ پاسخ می‌دهد. جامعه‌پذیری جزء جدایی‌ناپذیر از نقش مدرسه است و شکی در آن نیست.

این نهاد به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا مرزهای اجتماعی را بشناسند و در روابط خود با دیگران، نوع تعامل، فاصله و صمیمیت را تعیین کنند. نحوه دلجویی از آشنایان یا برخورد با افراد ناشناس، نیازها و وظایفی هستند که این فرآیند جامعه‌پذیری به‌خوبی تجلی می‌یابد.

در نهایت، وظیفه معلم در این فرآیند بسیار حیاتی است. زیرا معلمان به عنوان الگوهای اجتماعی، ارزش‌ها و هنجارها را به دانش‌آموزان منتقل می‌کنند. آنها نه تنها دانش علمی، بلکه مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی را نیز آموزش می‌دهند و به دانش‌آموزان کمک می‌کنند تا درک بهتری از تعاملات انسانی و روابط اجتماعی پیدا کنند. معلمانی که محیط‌های یادگیری مثبت و حمایت‌کننده ایجاد می‌کنند، نقش مهمی در شکل‌گیری هویت اجتماعی و هنجارهای اخلاقی دانش‌آموزان ایفا می‌کنند. این کارکرد حیات مدرسه را توجیه می‌کند و دلیل ماندگاری و تفاوت آن با سایر نهادها است، که باید به‌خوبی مورد توجه قرار گیرد.


منبع:خبرگزاری سلامت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا